از روزگاران قدیم، انسانها همواره از خودشان پرسیدهاند معنای داشتن یک زندگی خوب چیست؟ چطور باید زندگی کنیم؟ اجزای تشکیلدهندۀ یک زندگی خوب چه هستند؟ نقش تقدیر در این میان چیست؟ نقش پول چطور؟ آیا چگونگی برخورداری از یک زندگی خوب پرسشی ذهنی یا مربوط به در پیش گرفتن نگرشی خاص است؟ یا اینکه مقصود از آن رسیدن به هدفهای مشخصی در زندگی است؟ آیا بهتر است که فعالانه در جستوجوی شادی باشیم، یا اینکه صرفاً از غم و ناراحتی دوری کنیم؟
هر نسلی به شکلی متفاوت با این پرسشها مواجه میشود اما پاسخها همواره بهطور اساسی مأیوسکنندهاند؛ چون ما دائماً در تلاش برای رسیدن به یک اصل یا یک قانون واحد هستیم؛ درحالیکه چنین نوشدارویی وجود خارجی ندارد. دنیا آنقدر پیچیده است که خلاصه کردنش در یک نظریه یا تعدادی اصل علمی غیرممکن است. آن چه باید برای خوب زیستن رخدهد در ذهن ما است. ما به یک جعبهابزار ذهنی نیاز داریم، مجموعهای متشکل از ابزارهایی که امکان فهم بهتری از جهان را به ما میدهند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.