هیچ چیز ناگهانی معروف نمیشود! درک تامسون در کتاب موفقسازها؛ پدیدهها چگونه محبوب میشوند، ضمن معرفی کارها و ایدههایی که در بین فرهنگ عامه و رسانهها به محبوبیت فوقالعاده و موفقیت تجاری قابل توجهی دست یافتهاند، به آموزش نحوهی موفقیت در کسب و کار میپردازد.
اگر گمان میکنید که فیلم، آهنگ و یا یک کتاب بدون هیچ برنامهریزی قبلی وارد دنیای شلوغ و پرهیاهوی امروز شدهاند، باید بدانید که سخت در اشتباهید!
درک تامسون (Derek Thompson) در این کتاب اساساً دو پرسش مهم را مطرح میکند:
۱- راز آفرینش محصولاتی که مردم دوست دارند، در موسیقی، سینما، تلویزیون، کتاب، بازی، برنامههای گوشی و دیگر بخشهای قلمروی گستردۀ فرهنگ چیست؟
۲- چرا در این بازار بعضی محصولات شکست میخورند درحالیکه ایدههای مشابه آنها جواب میدهند و به محبوبیتی فوقالعاده میرسند؟
این دو پرسش بهم ربط دارند، ولی یکی نیستند. برخلاف پرسش دوم، پاسخ پرسش اول در گذر زمان دچار تغییرات چندانی نشده است. محصولات تغییر میکنند و سلیقۀ مردم بالا و پایین میشود. ولی ساختار ذهن انسان همان حالت دیرینۀ خود را حفظ کرده است و نیازهای انسانی (تعلق داشتن، فرار کردن، آرزو کردن، فهمیدن، فهمیده شدن) ابدی هستند. به همین دلیل داستان آثار موفق تاریخ همه شبیه هم هستند و همچنان که خواهیم دید، هم خالقان و هم مخاطبان همیشه در حال بازپخش اضطرابها و لذتهای فرهنگهای گذشته هستند.
بعضی از محصولات و ایدههای تازه، وارد کانال انتظارات مردم میشوند، همان کانالهایی که پیشتر به واسطه آثار دیگر به خوبی کنده شدهاند. در شانزده سال گذشته، پانزده بار پرفروشترین فیلم سال آمریکا یا دنبالۀ یک فیلم موفق دیگر بوده است (مانند «جنگ ستارگان» و یا اقتباسی از یک کتاب موفق بوده است (مانند «گرینچ»). قدرت عنصری چون آشنایی با محصول تنها منحصر به سینما نمیشود. این ویژگی را میتوان در آن مقالۀ سیاسیای مشاهده کرد که با شفافیتی لذتبخش، همان ایدهای که خوانندگان بارها به آن فکر کردهاند اما هیچوقت بر زبان نیاوردهاند را مطرح میکند.
این اولین نظریۀ این کتاب است. خیلی از مردم به صورت توأمان تازهخواه (کنجکاو در مورد کشف چیزهای تازه) و تازههراس (نگران مواجهه با چیزهای تازه) هستند. بهترین آثار موفق از این قابلیت برخوردار هستند که با ادغام تازه و قدیمی، اضطراب و درک، لحظات معناداری خلق میکنند. آنها بنیانگذار غافلگیریهای آشنا هستند.
نحوۀ رسیدن ایدهها به گروههای مردمی و گستردگی آنها در بین این گروهها، مسئلهای بسیار مهم است که معمولاً مردم نسبت به آن دچار سوء تفاهم میشوند. خیلی از مردم وقت زیادی صرف فکر کردن به آهنگها، کتابها و محصولاتی که تا به حال ندیدهاند نمیکنند. یک مقالۀ فوقالعاده اگر در مجلهای گمنام چاپ شود کسی آن را نمیخواند، یک آهنگ جذاب اگر در هیچ رادیویی پخش نشود کسی آن را نمیشنود و یک مستند تکان دهنده تا زمانی که جایی آن را توزیع نکند محکوم به فراموشی است، هر چقدر هم که فوقالعاده باشد. بنابراین، اولین پرسش در فرآیند خلق یک محصول این است؛ چگونه ایدهام را به دست مخاطب برسانم؟
بعضی از مردم با دیدۀ تحقیر به توزیع و بازاریابی نگاه میکنند و معتقدند این کارها بیهدف یا خسته کننده یا جلف و یا هر سه مورد هستند. ولی همین ریشههای پنهان هستند که چیزهای زیبا را به سطح زمین میرسانند، جایی که مخاطب میتواند آنها را ببیند. این که به بررسی محصولات بپردازیم تا به راز جذابیت ذاتی آنها پی ببریم کافی نیست، چون اغلب اوقات محبوبترین آثار آنهایی هستند که کمتر کسی آنها را به عنوان «بهترین» در نظر میگیرد. آنها همهجا محبوب میشوند صرفاً به خاطر اینکه همهجا هستند. اگر محتوا پادشاه باشد توزیع، امپراتوری این پادشاه است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.