اورلیا
ژرار دو نروال، از تأثیرگذارترین نویسندگان سوررئالیست فرانسوی است. اورلیا را میتوان به نوعی سفرنامۀ روحی نروال به شرق دانست، سفرنامهای همراه با ذهن جنونآمیز نویسنده. این کتاب در زمان خودش در تقابل با عقلگرایی مدرن فرانسه قرار گرفت بود. کتاب اورلیا و در مجموع خود نروال تاثیر زیادی بر جنبشهای سورئالیستی گذاشتند. آندره برتون که از ستایشگران او بود، دربارۀ نروال گفت: «روح سوررئالیسم در نروال حلول کرده بود». اهمیت ژرار دو نروال در ادبیات فرانسه بیشتر به این دلیل است که او اولین کسی بود که اشراق را وارد رمان فرانسه کرد. شباهتهای بیشمار بین هدایت و نروال (بهخصوص نزدیکیهای بنیادین «بوف کور» و «اورلیا»)، جدلها و سوءتفاهمهای زیادی را میان اهالی ادبیات بهوجود آورده است و با وجود این که روژه لسکو از اتفاقی بودن این همانندیها خبر داد، هنوز هم بر سر تأثیر و تقلید «بوف کور» از «اورلیا»، آرا و اختلافهای بسیاری وجود دارد.
مرگ یک خردهبورژوا
فرانتس ورفل، در سال 1890 در پراگ، قلمرو سلطنتی بوهمیا، در یک خانوادهی ثروتمند چشم به جهان گشود. او نمایندهی اکسپرسیونیسم (سبکی پر از استعاره، نمادین همراه با لحن چکشی) بوده و یکی از نویسندگان دویچتبار یهودی است که کتابهایش توسط حزب نازی، در سال 1933 سوزانده شد. از میان آثار وی میتوان به «مقتول مقصر است»، «چهل روز از موسی داغ» و «سرود برنادت» اشاره کرد.
***
فیالا، افسر گارد امنیتی امپراتوری اتریش، مقامش را پس از جنگ جهانی اول از دست داده است. نگرانی او از آیندهی خانواده، اجازه نمیدهد شعلهی حیاتش -علیرغم نزدیکشدن مرگ- خاموش شود. او میخواهد خانواده را که نماد دنیای در حال فروپاشی است، نجات دهد.