داستان نیمهشب
داستان نیمهشب، نمایشنامهای است از نوع تراژدی. همان مطلوبی که نویسندی آن را مشعوف میکند و آرام. مهدی میر باقری نه تنها از حدس و گمان مخاطب اثر نگران نیست که خود صریح و سلیس میگوید که از نابغهی نمایشنامهنویسی جهان، ویلیام شکسپیر، تأثیر پذیرفته است. این همان ادای دینی است که نویسندهای امروزین بر استاد خود تمام میکند. هملت میشود دغدغهی ذهنی و عامل پیش برندهی فکر و اندیشهاش در اثر پیشِ رو، یعنی داستان نیمه شب. این پرسش که چرا زندگی آدمیان بر وفق مراد نمیچرخد و پر است از درد و رنج و هجران، لحظهای گریبان خواننده را رها نمیکند و نویسنده پافشاری میکند به این نکته که عشق پدیدهای کمیاب و چه بسا نایاب است.
در خواب دیگران
نمایشنامهی در خواب دیگران امتداد رخدادها در تاریخ است. رخدادهایی که در این امتداد، اگر چه ممکن است صورتشان تغییر کند اما در اصل، رنجها، خوشیها و مفاهیم یکسان در ارتباط با انسان ایجاد میکنند. زمان در این نمایشنامه از مرداد 1332 آغاز میشود و تا سال 1388 ادامه مییابد. این زمانِ کِش آمده در متن، در کنار یک مکان ثابت (خانه)، مجموعهای از دورههای پرالتهاب تاریخ ایران، (در اینجا تهران) را شامل میشود که اگرچه همهی آن رخدادهای تاریخی، هر کدام دنیایی از فراز و نشیب و چون و چرا دارند، اما در این نمایشنامه، تبعاتشان در زندگی یک (یا چند) خانواده مورد توجه قرار میگیرد.
سوسمارالدوله
بهطور کلی نمایشنامهی سوسمارالدوله نقاط قوت بسیاری دارد و علاوه بر نکاتی که در نقد این اثر به آنها اشاره شد، میتوان به اضافهکردن بعدهای شخصیتی بیشتر به افراد و در نتیجه شخصیتپردازی کاملتر، اجرایی نمودن اثر، طنزی که علاوه بر ابعاد اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی و… از ابعاد روانشناسی و نشانهشناسی هم برخوردار است و مهمترین تلاش نویسنده استفاده از زبان دوران قاجاری ولی اِمروزیتر، به کار بردن واژهگان عامیانه و در نهایت زبانی روان و سلیس است که میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.
وازریک مرده است!
نمایشنامهی پنجپردهای و مینیمالیستی وازریک مرده است! به نویسندگی صحرا رمضانیان برداشتی آزاد از داستانی کوتاه با همین عنوان به قلم احمد آرام است. زبان نمایشنامه نیز ترکیبی از گفتوگوها و تکگوییهای محاورهای فارسی، زبان شعر و زبان انگلیسی است. گوزن شمالی در این نمایشنامه، نمادی از انسان مهاجر و سرگشته است که اشاره به زندگی روزمرهی کتی هم دارد زیرا او برای امرار معاش باید لباس گوزن بپوشد.باید تأکید کنم نمایشنامهی وازریک مرده است! قهرمانی ندارد بلکه شاهد انسانهای معمولی هستیم. رمضانیان به زندگی تکنولوژیزده و غربت مهاجران توجه ویژهای کرده و این مفاهیم را به داستان اصلی اضافه کرده است.