حیوانات کاغذی
راجیو جوزف نویسندۀ امریکایی متولد 1974 از مادری آلمانی-فرانسوی-آمریکایی و پدری هندی است. چند ملیتی بودن جوزف و چند سالی که بهعنوان عضو ارتش صلح در سنگال خدمت کرد، تأثیری در او گذاشت که درونمایۀ اکثر نمایشنامههای او را تشکیل میدهند. جوزف در سال 2010 برای نمایشنامۀ “ببر بنگال در باغ وحش بغداد” فینالیست جایزۀ پولیتزر شد و برای نمایشنامۀ “شب را شرح بده” جایزۀ بهترین نمایشنامۀ جدید جشنوارۀ اوبی را از آن خود کرد. او در مجموع چهارده نمایشنامه و دو فیلمنامه نوشته است. نمایشنامۀ “حیوانات کاغذی” که جزو اولین نمایشنامههای اوست، بارها توسط گروههای مختلف اجرا شده است.
خلوت پیکاسو
|چاپ دوم|
آریل دورفمن، نویسندۀ نامدار شیلیایی، در نمایشنامۀ خلوت پیکاسو گوشههایی از زندگی و اندیشۀ پابلو پیکاسو در سالهای جنگ جهانی دوم را به تصویر میکشد، در دورانی که هنرمند نقاش مقیم پاریس بود و شهر در اشغال نیروهای متفقین. خلوت پیکاسو روایتی است تودرتو، با راویانی که هر یک زمانی و به بهانهای در کنار پیکاسو بودند و در تشویشها و ترسها و حتی در آفرینش آثار بزرگی چون گرنیکا، شریک بودند.
داستان نیمهشب
داستان نیمهشب، نمایشنامهای است از نوع تراژدی. همان مطلوبی که نویسندی آن را مشعوف میکند و آرام. مهدی میر باقری نه تنها از حدس و گمان مخاطب اثر نگران نیست که خود صریح و سلیس میگوید که از نابغهی نمایشنامهنویسی جهان، ویلیام شکسپیر، تأثیر پذیرفته است. این همان ادای دینی است که نویسندهای امروزین بر استاد خود تمام میکند. هملت میشود دغدغهی ذهنی و عامل پیش برندهی فکر و اندیشهاش در اثر پیشِ رو، یعنی داستان نیمه شب. این پرسش که چرا زندگی آدمیان بر وفق مراد نمیچرخد و پر است از درد و رنج و هجران، لحظهای گریبان خواننده را رها نمیکند و نویسنده پافشاری میکند به این نکته که عشق پدیدهای کمیاب و چه بسا نایاب است.
در جستوجوی گور
در جستوجوی گور و دو نمایشنامهٔ دیگرِ نو
*
کانزه کجیرو نُبومیتسو(Kanze Kiyotsugu Kan`ami)
کانزه کیتسوگو کانآمی (Yugyo Yanagi)
برگردان مقداد جاویدی صباغیان
*
ارزیابی متون نو همواره زیر سایۀ توجه به عناصر ناادبیِ اجرا صورت گرفته است. حتی میتوان گفت اجرای نمایش نو میل آن دارد تا ارزشهای ادبی را پنهان كند. سطرها آنقدر خفه و تصنعی ادا میشوند که فهم آنها تقريباً ناممکن به نظر میرسد، مگر کسی از پیش متن را در یاد داشته باشد. بیان بازیگران هنگام گفتن جملهای چون «من از عذابی تحملناپذیر در رنجم.» و جملهای چون «درختان گیلاس به شکوفه نشستهاند.» چندان از یکدیگر متفاوت نیست. سنتهای ديرپا هر آهنگی در صدای بازیگر و هر یک از حرکات بدن او را از پیش مقرر كردهاند. در این سنتها مقصد آشکار كردن معناهای غایی متون است، ولی این معناها از معنای هر یک از سطرها فراتر میروند و بنابراين ممکن است بازیگری سطری را بسيار خوب ادا کند، بی آنکه معنای آن را بفهمد.
*
اجرا و هم متن در نمایش کلاسیک نوی ژاپن سکرآور است و سحرانگیز، نه فقط برای ما که نسبت به افق فرهنگی آن در بُعد بهسرمیبریم، بلکه برای مخاطبان ژاپنی امروز و حتی مخاطبان همروزگارش، و دانلد کین در درآمد ارزنده و روشنگرش به این مهم اشاره کرده است. جادوی نمایش نو را شاید بتوان در چند خصیصهٔ آن بازشناخت. اول، این نمایشی شاعرانه است که در اجرا با طنین موسیقی همراه میشود. در نمایش نو شعر نمایشی با دامنۀ وسیعی از اشعار تغزلی و مذهبی که حتی شاید با روایت اصلی بیارتباط باشند، پیوندی بینامتنی برقرار میکند و همین از دلایل پیچیدگی و دشواری فهم کامل متن نمایش نو است و بر رازآمیزیاش میافزاید. دوم، نمایش نو اساساً در ارتباط با محیط طبیعی معنا و گسترش مییابد؛ هم در صحنة اجرا و هم در شعر نمایشی نشانههای طبیعت بهوفور یافت میشوند و این تا جایی است که وصف طبیعت و حالوهوای آن گاه بر روایت اصلی پیشی میگیرد. سوم، در شمار زیادی از نمایشهای نو خشونتی (جسمانی) مشهود است که البته هرگز در اجرا به دیده نمیآید، بلکه بهدقت و گاه با جزئیات در قالب شعر نمایشی مجسم میشود. چهارم، شیته که نقش اصلی نمایش است، در روند اجرا استحاله مییابد و در دومین بخش نمایش چهرة حقیقی خود را مینماید.
سوسمارالدوله
بهطور کلی نمایشنامهی سوسمارالدوله نقاط قوت بسیاری دارد و علاوه بر نکاتی که در نقد این اثر به آنها اشاره شد، میتوان به اضافهکردن بعدهای شخصیتی بیشتر به افراد و در نتیجه شخصیتپردازی کاملتر، اجرایی نمودن اثر، طنزی که علاوه بر ابعاد اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی و… از ابعاد روانشناسی و نشانهشناسی هم برخوردار است و مهمترین تلاش نویسنده استفاده از زبان دوران قاجاری ولی اِمروزیتر، به کار بردن واژهگان عامیانه و در نهایت زبانی روان و سلیس است که میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.
کارگردانها در تمرین
«سوزان لتزلر کول» با کتاب «کارگردانها در تمرین» در استودیوها و سالنهای تمرین را به روی هر مشتاقی باز میکند و گزارش دقیق و موشکافانهاش از روند تمرین ده کارگردان مطرح و معاصر آمریکا برای هر علاقهمند به کارگردانی و تئاتر و حتی هر کارگردانی با هر سطحی جذاب و مفید است. نحوۀ چیدمان بازیگران، نگاه به متن و مواجهه با آن، تعامل گروهی و تأثیری که خارج از متن بر گروه وارد میشود و همینطور نگاه شخصی کارگردان به اثر و آنچه اجرا میشود از چیزهاییاند که «کول» بهصورت گزارشی حرفهای نوشته و برای اولین بار در آمریکا به شکل کتاب درآورده است. او در کتاب «کارگردانها در تمرین» سر تمرین این کارگردانها حاضر بود؛ اِلینور رِنفیلد، ماریا ایرِنه فورنـِس، امیلی مان، جوآن آکالایتیس، الیزابت لوکُمپت، ریچارد فورمن، رابرت ویلسن، لیویو سیولـِی، پيتر سِلِرس و لـی بروئر.
کتابسوزی
پیتر د بویسر فیلمساز و نویسندۀ بلژیکی، داستان و ناداستان مینویسد؛ تئاتر و غیر تئاتر. متنهای خودش را روی صحنه میبرد و او با لقب هایرونیموس بوش معاصرِ ادبیات و قصه گوی قرن بیست و دو توصیف میکنند.
***
بر صحنه، مجموعهای از اشیاست که نقش ویژه ای را در تاریخ ما بازی کرده اند. آنها آنجا بودند وقتی ما کسی شدیم که امروز هستیم. زمانی که بار دیگر امتداد مسیر ما برای ما چیده شد، آنها در سکوت حضور داشتند. همراه اینها یک پسر و یک اسب در جستوجوی آیندۀ گمشده هستند. یک سفر لذتبخش و حماسی در حال شروع شدن است.
متروک بیانتها
واتسلاو هاول نویسندهی منتقد و معترض حکومت کمونیستی چک بود. او سالها تحت نظارت حکومت وقت زندگی کرد زندانی شد و آزار دید اما فعالیت هر روزه اش در تئاتر و ادبیات متوقف نشد هاول که نقش مهمی در پیروزی انقلاب مخملی چکسلواکی داشت، در سال ۱۹۸۹ اولین رئیسجمهور غیر کمونیست حکومت چکسلواکی شد. انقلابی که او در آن نقش داشت انقلابی بدون خونریزی بود که منجر به فروپاشی حکومتِ کمونیستی چکسلواکی و تشکیل دو کشور جدید چک و اسلواکی شد شاید بهترین معرفی هاول همان باشد که یژی نمتس روانشناس و دوست هاول درباره او می گوید: اگر نمی خواست راجع به مطلبی بنویسد نمینوشت و اگر میخواست درباره مطلبی بنویسد آن را فقط همانجور که معتقد بود حقیقت دارد مینوشت. متروک بی انتها یک نمایشنامه نیمه اتوبیوگرافیک از واتسلاو هاول است که او سال 1984 در روزهای پس از آزادی از زندان نوشته . نمایشنامه درباره یک مخالف سیاسی به نام لئوپولد نتلزاست که میترسد بابت نوشتن به زندان برود. لئوپولد تحت فشار دوستان، همفکران و نزدیکانش است. این فشارها علاوه بر نظارت مستمر دولتی، او را از نوشتن بیشتر ناتوان کرده او از سمت نمایندگان حکومت پیشنهادی دریافت میکند در ازای آزادی. نویسنده تصمیم میگیرد به زندان برود اما منکر نوشته هایش نشود اما… این نمایشنامه را تام استوپارد به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. متروک بی انتها (لارگو دسولاتو) در تلگراف به عنوان یکی از 15 نمایشنامه برتر تمام دوران ثبت شده است.
وازریک مرده است!
نمایشنامهی پنجپردهای و مینیمالیستی وازریک مرده است! به نویسندگی صحرا رمضانیان برداشتی آزاد از داستانی کوتاه با همین عنوان به قلم احمد آرام است. زبان نمایشنامه نیز ترکیبی از گفتوگوها و تکگوییهای محاورهای فارسی، زبان شعر و زبان انگلیسی است. گوزن شمالی در این نمایشنامه، نمادی از انسان مهاجر و سرگشته است که اشاره به زندگی روزمرهی کتی هم دارد زیرا او برای امرار معاش باید لباس گوزن بپوشد.باید تأکید کنم نمایشنامهی وازریک مرده است! قهرمانی ندارد بلکه شاهد انسانهای معمولی هستیم. رمضانیان به زندگی تکنولوژیزده و غربت مهاجران توجه ویژهای کرده و این مفاهیم را به داستان اصلی اضافه کرده است.