اورلیا
ژرار دو نروال، از تأثیرگذارترین نویسندگان سوررئالیست فرانسوی است. اورلیا را میتوان به نوعی سفرنامۀ روحی نروال به شرق دانست، سفرنامهای همراه با ذهن جنونآمیز نویسنده. این کتاب در زمان خودش در تقابل با عقلگرایی مدرن فرانسه قرار گرفت بود. کتاب اورلیا و در مجموع خود نروال تاثیر زیادی بر جنبشهای سورئالیستی گذاشتند. آندره برتون که از ستایشگران او بود، دربارۀ نروال گفت: «روح سوررئالیسم در نروال حلول کرده بود». اهمیت ژرار دو نروال در ادبیات فرانسه بیشتر به این دلیل است که او اولین کسی بود که اشراق را وارد رمان فرانسه کرد. شباهتهای بیشمار بین هدایت و نروال (بهخصوص نزدیکیهای بنیادین «بوف کور» و «اورلیا»)، جدلها و سوءتفاهمهای زیادی را میان اهالی ادبیات بهوجود آورده است و با وجود این که روژه لسکو از اتفاقی بودن این همانندیها خبر داد، هنوز هم بر سر تأثیر و تقلید «بوف کور» از «اورلیا»، آرا و اختلافهای بسیاری وجود دارد.
بازی
دومنیکو استارنونه، نویسنده، فیلمنامهنویس – و روزنامهنگار ایتالیایی در فوریه 1943 در ساویانا، شهری در نزدیکی ناپل متولد شده است. او تابهحال 22 کتاب به زبان ایتالیایی نوشته که ترجمههای مختلفی از آثارش در سراسر دنیا منتشر شده است. همچنین 3 اثر مهم او توسط جومپا لاهیری نویسندۀ مشهور هندی-آمریکایی به انگلیسی ترجمه شده است. استارنونه چندین فیلمنامۀ موفق برای کارگردانهای ایتالیایی نوشته و برندۀ جوایز ادبی بسیاری بوده است. کتابهای او در ایتالیا همواره پرفروش بوده و او یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر ایتالیایی است. عدهای اعتقاد دارند، استارنونه نویسندۀ کتابهای «النا فرانته» دیگر نویسندۀ مشهور ایتالیایی است که هویت او بر همگان پوشیده است.
***
استارنونه در «بازی» مواجههای غیرمعمول بین دو ذهن سرسخت را به تصویر میکشید. رویارویی دانیله مالاریکو، تصویرگری که زمانی موفق بوده و احساس می کند که قدرت و خلاقیت هنریاش در حال محو شدن است، در برابرنوۀ چهار سالهاش. جومپا لاهیری در مقدمۀ ترجمۀ انگلیسی این کتاب میگوید: «بازی یک «ترکیب ادبی فوقالعاده بازیگوش» از رماننویس معتبری است که بسیاری او را یکی از بزرگترین نویسندگان زندۀ ایتالیا میدانند.»
بعدازظهر یک نویسنده
هانتکه در این کتاب از یک ترس صحبت میکند، ترس قطع شدن ارتباطش با زبان و قوه تکلمش، و البته عدم توانایی برای ادامه دادن به کار (نویسندگی) و زندگی. بعدازظهرِ این نویسنده از مرکز یک شهر بینام اروپایی شروع شده و به حاشیههای شهر که میتوان آنها را لبههای رویا و خواب و یا مرزهای زبانی قلمداد کرد، کشیده میشود. او در این مسیر سؤالات زیادی هم از خودش میپرسد: «اصلاً نویسندگی چه جور کسب و کاری است؟ مگر در این قرن چنین شغلی هم وجود دارد؟ چه کسی میتواند مدعی باشد که یک هنرمند است و جایگاهی را هم برای خودش در این دنیا دست و پا بکند؟»
***
پیتر هانتکه (1942)، نویسنده و نمایشنامهنویس پیشرو اتریشی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیاتِ سال 2019 است. او با آفرینش آثاری نو و نامتعارف و تغییر نشانهها و روابط بین شخصیتها شیوههای بدیعی به کار گرفت و به تجربهگرایی دست زده است. هانتکه در آثار خود از شیوههای نوآورانهٔ درهم شکستن مرزهای زمان و استفاده از اشیاء و رویدادهای عادی برای تصویر اسطورههای نهان در دل آنها سود جسته است. او یکی از جنجالبرانگیزترین نویسندگان آلمانیزبان است که جوایز زیادی را از 1973 تاکنون دریافت کرده و شخصیتهای مهم ادبی و هنری موافق یا مخالف او بودهاند. شخصیتهایی که در رمانها و داستانهای هانتکه زندگی میکنند، در آستانهای از جنون و عقل هستند. آنها دغدغههای اگزیستانسیالیستی دارند.
مرگ یک خردهبورژوا
فرانتس ورفل، در سال 1890 در پراگ، قلمرو سلطنتی بوهمیا، در یک خانوادهی ثروتمند چشم به جهان گشود. او نمایندهی اکسپرسیونیسم (سبکی پر از استعاره، نمادین همراه با لحن چکشی) بوده و یکی از نویسندگان دویچتبار یهودی است که کتابهایش توسط حزب نازی، در سال 1933 سوزانده شد. از میان آثار وی میتوان به «مقتول مقصر است»، «چهل روز از موسی داغ» و «سرود برنادت» اشاره کرد.
***
فیالا، افسر گارد امنیتی امپراتوری اتریش، مقامش را پس از جنگ جهانی اول از دست داده است. نگرانی او از آیندهی خانواده، اجازه نمیدهد شعلهی حیاتش -علیرغم نزدیکشدن مرگ- خاموش شود. او میخواهد خانواده را که نماد دنیای در حال فروپاشی است، نجات دهد.