بازی
دومنیکو استارنونه، نویسنده، فیلمنامهنویس – و روزنامهنگار ایتالیایی در فوریه 1943 در ساویانا، شهری در نزدیکی ناپل متولد شده است. او تابهحال 22 کتاب به زبان ایتالیایی نوشته که ترجمههای مختلفی از آثارش در سراسر دنیا منتشر شده است. همچنین 3 اثر مهم او توسط جومپا لاهیری نویسندۀ مشهور هندی-آمریکایی به انگلیسی ترجمه شده است. استارنونه چندین فیلمنامۀ موفق برای کارگردانهای ایتالیایی نوشته و برندۀ جوایز ادبی بسیاری بوده است. کتابهای او در ایتالیا همواره پرفروش بوده و او یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر ایتالیایی است. عدهای اعتقاد دارند، استارنونه نویسندۀ کتابهای «النا فرانته» دیگر نویسندۀ مشهور ایتالیایی است که هویت او بر همگان پوشیده است.
***
استارنونه در «بازی» مواجههای غیرمعمول بین دو ذهن سرسخت را به تصویر میکشید. رویارویی دانیله مالاریکو، تصویرگری که زمانی موفق بوده و احساس می کند که قدرت و خلاقیت هنریاش در حال محو شدن است، در برابرنوۀ چهار سالهاش. جومپا لاهیری در مقدمۀ ترجمۀ انگلیسی این کتاب میگوید: «بازی یک «ترکیب ادبی فوقالعاده بازیگوش» از رماننویس معتبری است که بسیاری او را یکی از بزرگترین نویسندگان زندۀ ایتالیا میدانند.»
بعدازظهر یک نویسنده
هانتکه در این کتاب از یک ترس صحبت میکند، ترس قطع شدن ارتباطش با زبان و قوه تکلمش، و البته عدم توانایی برای ادامه دادن به کار (نویسندگی) و زندگی. بعدازظهرِ این نویسنده از مرکز یک شهر بینام اروپایی شروع شده و به حاشیههای شهر که میتوان آنها را لبههای رویا و خواب و یا مرزهای زبانی قلمداد کرد، کشیده میشود. او در این مسیر سؤالات زیادی هم از خودش میپرسد: «اصلاً نویسندگی چه جور کسب و کاری است؟ مگر در این قرن چنین شغلی هم وجود دارد؟ چه کسی میتواند مدعی باشد که یک هنرمند است و جایگاهی را هم برای خودش در این دنیا دست و پا بکند؟»
***
پیتر هانتکه (1942)، نویسنده و نمایشنامهنویس پیشرو اتریشی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیاتِ سال 2019 است. او با آفرینش آثاری نو و نامتعارف و تغییر نشانهها و روابط بین شخصیتها شیوههای بدیعی به کار گرفت و به تجربهگرایی دست زده است. هانتکه در آثار خود از شیوههای نوآورانهٔ درهم شکستن مرزهای زمان و استفاده از اشیاء و رویدادهای عادی برای تصویر اسطورههای نهان در دل آنها سود جسته است. او یکی از جنجالبرانگیزترین نویسندگان آلمانیزبان است که جوایز زیادی را از 1973 تاکنون دریافت کرده و شخصیتهای مهم ادبی و هنری موافق یا مخالف او بودهاند. شخصیتهایی که در رمانها و داستانهای هانتکه زندگی میکنند، در آستانهای از جنون و عقل هستند. آنها دغدغههای اگزیستانسیالیستی دارند.
پایان دنیا؛ داستانهایی از آخرالزمان
در این کتابِ آخرالزمانی، نویسندگان معاصری چون نیل گیمن، نورمن اسپینراد، لستر دل رِی، رابرت شکلی، رابرت سیلور برگ، جان ویندم، پل اندرسون، جورج آر. آر. مارتین و آرتور سی. کلارک پایان دنیا را به تصویر میکشند و هر داستان به جزئیات تخریب و فروپاشی وهمآور سیاسی، اجتماعی و محیطی جهان ما میپردازد.
***
در انتهای دالانهای تاریک آینده، انسان پایان قصۀ نژادش را تلخ مخیل میکند؛ جنگهای هستهای، نابودی محیط زیست، نبرد با نژادی برتر، مهاجرت از زمین و بسیار پایان شوربختانۀ دیگر. بهگواه راویان آخرالزمان، دست قهار تقدیر آنچه را عمری به جد و جهد بسیار از آن میگریختیم را بر سر راهمان قرار میدهد؛ نابودی حیات بشر. پایانها بر هم پیشی میگیرند تا سیطرۀ نام خود را در تاریخ کهکشان ثبت کنند. اما هنوز هم بر رد پای آنان که در دل تاریکیِ آیندهای موهوم بهدنبال کورسویی میگردند، غبار امید هست. نژاد بشر را حتی وهم زندگی، زنده نگه میدارد.
تأملاتی از روی صندلی چرخدار
بیستوپنج جستار درخشان که در مجموعۀ تأملاتی از روی صندلی چرخدار گرد آمده است، گواهی بر آسیبپذیری، بینش و ایمان راسخ نویسندۀ آن هستند. دبیوس پس از تصادفی که سال 1986 برایش رخ داد، ناامیدی را پشت سر گذاشت، پذیرش را آموخت و دستآخر شادمانی را در جادویی فریضهمانند، پیشپاافتادهترین کارهای روزانه پیدا کرد. خواه از رابطه با پدرش نوشته باشد یا از تعرض به خواهر دلبندش، از ایمانش به آیین کاتولیک یا از خودکشی افسر دگرباش نیروی دریایی، ستایش نویسندگان همکاری چون همینگوی و میلر یا حتی کار سادۀ ساندویچ درست کردن برای دخترانش، دبیوس قلب مسائل را میشکافد. اینجا با استادی زبردست، آن هم در قلۀ توانمندیاش روبهرو هستیم؛ استادی که نوشتههایش «با فیض و موهبت آکنده شده و درخشش معنوی بر آنها فروباریده است.»
***
آندره دبیوس(1936-1999) را یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی داستان کوتاه و جستار در قرن بیستم میشناسند. نوشتههای او را نمونههای ارزشمند نثر گزیدهگو و روشنگر و موشکافانه دربارۀ روح انسان برمیشمارند. معمولاً دبیوس را با چخوف میسنجند و به چشم «نویسندۀ نویسندگان» میبینند. او برندۀ جایزۀ پیایان/مالامود، جایزۀ ری برای داستان کوتاه ممتاز، جایزۀ جین استاین از آکادمی هنر و ادبیات آمریکا ، نخستین دورۀ جایزۀ سالانۀ لارنس ال. وینشپ از بوستون گلوب شده و فینالیست جایزۀ پولیتزر برای کتاب غیرداستانی بوده است. او همچنین عضو بنیادهای گوگنهایم و مکآرتور بوده است.
وقتی برگشتم خانه باش
اِلچین صفرلی نویسندۀ جوانی است که در سالهای اخیر به خاطر افکار و نوشتههای فیلسوف مآبانهاش جایگاه ویژهای در دل طرفداران رمان و کتابخوانها باز کرده است.
او مارس 1984 در شهر باکو ، قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، متولد شد. از همان دوران کودکی به داستاننویسی علاقهمند بود، تا اینکه در سن 12 سالگی شروع به انتشار نوشتههای خود در مجلات مخصوص کودک و نوجوان کرد. تحصیلات عالی خود را در رشتۀ خبرنگاری در دانشگاه بینالمللی آذربایجان به پایان رساند. صفرلی آثار خود را به زبان روسی مینویسد.
. کتاب “وقتی که برگشتم خانه باش” رمانی تغزلی و البته تاثیرگذار در میان آثار زندگینامه نویسی نویسنده محسوب میشود، این رمان که در سال 2017 به چاپ رسید در قالب نامههایی نوشته شده است که یک پدر برای دختر از دنیا رفتۀ خود مینویسد.