رسانه ها, وبلاگ

یادداشت جف گوینز نویسندۀ کتاب “هنر کار کردن”

جف گوینز در پی انتشار کتاب “هنر کار کردن" یادداشتی نوشته که در مقدمه کتاب چاپ شده است.

دوستم مارک درست قبل از اینکه یکی از مهم‌ترین تصمیمات زندگی‌ام را بگیرم (تصمیم به ترک کار و نویسندگی تمام وقت) به من گفت: “آنچه برای تو اتفاق افتاده است نادر است". آخرین روز کارم از قضا روز تولد سی سالگی‌ام هم بود که از بسیاری جهات آن را به یک نقطه عطف تبدیل کرد. اگرچه در واقع  خود آن روز اهمیت کمتری نسبت به روندی که برای رسیدن به آنجا طی شد، داشت.

وقتی از من می‌پرسند که چگونه به این مرحله رسیدم تلاش می‌کنم پاسخ هوشمندانه‌ای بدهم. تجربۀ یافتن رسالت می‌تواند مرموز اما شدنی باشد. این کار به تلاش نیاز دارد اما به نظر می‌رسد که بعضی مواقع برای شما  هم اتفاق می‌‎افتد. آنچه من فهمیدم این است که یافتن هدف بیشتر یافتن راه است تا رسیدن به مقصد؛ این شامل پیچ‌وخم‌‌هایی است که هرگز انتظار آن را نداشتید. در نهایت این شگفتی‌ها شما را به مقصد می‌رساند و همین که به مقصدی که در نظر داشتید می‌رسید، می‌فهمید  که این یک قدم دیگر در سفر زندگی شماست.

کتاب هنر کار کردن دربارۀ چیست؟

این کتاب شرح آن مسیر و همچنین مراحلی است که برای رسیدن به آن طی می‌شوند. 

به نظر می‌رسد که همه در جست‌وجوی هدفی هستند، هدفی برای برآوردن عمیق‌ترین خواسته‌های خود. من معتقدم آن هدف یک “رسالت" است.

“رسالت" چیست؟ این کلمه که ممکن است با حرفه یا شغل و پیشه یکی در نظر گرفته شود (که البته این‌طور نیست و مفهومی فراتر از آن‌ها دارد) همان دلیلی است که شما برای آن به دنیا آمده‌اید.

وقتی کار روی این کتاب را شروع کردم، فکر می‌کردم می‌دانم روند پیگیری یک رویا چگونه است، اما آنچه به دست آوردم من را متعجب کرد. به نظر می‌رسد کشف رسالت کار ساده‌ای نیست. سفر برای جست‌وجوی رسالت برای هر شخص، متفاوت به نظر می‌رسد، اما موضوعات مشترکی وجود دارد که به طور مداوم ظاهر می‌شوند. اگر به این مضامین نگاهی بیندازیم، می‌توانیم الگویی را شناسایی کنیم که به ما کمک کند رسالت خود را کمی بهتر درک کنیم. 

اگر اتفاقی که برای من افتاده خیلی نادر نباشد چه؟ اگر همه رسالتی داشته باشند چه؟ این سوالی بود که من را به سفرم فرستاد. افرادی که داستانشان در این کتاب آمده است که من شخصاً با بسیاری از آن‌ها مصاحبه کرده‌ام، مافوق‌طبیعی یا عجیب‌وغریب و کمیاب نیستند به این معنا که داستان‌هایی مشابه داستان‌های آن‌ها را قبلاً شنیده‌اید.

این داستان‌ها از آن دسته ماجراهای مرسوم موفقیت و شادکامی نیستند و من به عمد این‌ها را انتخاب کردم. من فکر می‌کنم که از طریق این روایت‌های به ظاهر معمولی می‌توانیم داستان‌های خودمان را که فکر می کنیم عادی و پیش‌پاافتاده هستند را کمی بهتر درک می‌کنیم. بعضی از خوانندگان ممکن است از ذهنیت‌گرا بودن این کتاب ناامید شوند. اما این درست همان روشی است که ما در زندگی پیش گرفته‌ایم. ما در هر تجربه حقایق خاصی را می‌یابیم که در غیر این صورت ممکن است آن‌ها را از دست بدهیم. 

امید من این است که این داستان‌ها به گونه‌ای که واقعیت‌های ساده نمی‌توانند با شما ارتباط برقرار کند و با خواندن آن‌ها خودتان نیز تغییر کنید.

هنر کار کردن کتابی نبود که قصد نوشتن آن را داشتم اما در نهایت همان کتابی شد که قرار بود بنویسم. تصور می کنیم یافتن رسالت هم مانند آن است. چیزی است که شما هرگز فکرش را نمی‌کردید، پیچ و تاب در نقشه اولیه است که باعث می‌شود همه چیز به هر نحوی در کنار هم قرار بگیرند و محصول نهایی چیزی می شود که غیر از آن نمی‌توانستید تصورش را بکنید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *